دنبال سکه می گردم میخواهم به گذشته ها زنگ بزنم
به روزهای خوب به آدمهایی با دلهای بزرگ به صداقت آدمها
به جوانی پدر و مادرم به کودکی که کوچه ها را خاطره کرد میخواهم
زنگ بزنم به دوچرخه خسته ام به مسیر مدرسه ام که خنده های مرا فراموش کرده
به نیمکتهای پر از یادگاری مهر به سفره های وصله خورده ی خالی از نان مردم
و زمستانی که با زمین قهر نبود به چراغ نفتی های رنگ و رو رفته زمان قدیم
که همه ی مردم با عشق دور هم جمع میکرد میدانم آن خاطره ها از آن محل کوچ کرده اند
میدانم هیچ سکه ای در هیچ گوشی تلفنی دیگر مرا به آن روزها وصل نخواهد کرد
یادش به خیر ولی میشود باز هم مثل قدیم زندگی کرد
:: برچسبها:
دلنوشته غم فراق,
|